سفارش تبلیغ
صبا ویژن



























بچه مسلمون

بخش قلب تموم شد به همین سادگی و به همین خوشمزگی ... با همین اطلاعات و یا شایدم کمتر ( به دلیل فرآیند شیرین فراموشی) میشیم پزشک عمومی ... یک هفته ست که اومدیم زنان ... یادمه استاجر بودم دپ شده بودم ... خانم ها همش جییییییییییغغ میزنن ... وقتی میبینم از زن بودن خودم میترسم ... حرصم از مردا در میاد ... وقتی میام بیرون زایشگاه مردا رو میبینم احساس بدی بهشون درام ... مامانه داره از درد میمیره بعد باباهه باید اسم انتخاب کنه و اختیار دار باشه و اینا ( اینجا من دعوای زن و شوهری را نندازم نمیشه ) ... ولی خداییش با اینکه من خیلی شوهر ذلیلم حرصم از مردا خیلی در میاد ... البته اختیار و آزادی و راحتی رو خدا به مردا داده ... منم باید تسلیم باشم ... تسلیم تسلیم ... ولی آخه میدونید چیه ؟ ... یه روز که کشیک بودم ... سر ظهر یه خانمی رو آوردن 6هفته با خونریزی (همونطور که میدونید اگه یه خانمی در هفته های اول با خونریزی بیاد یکی از تشخیص افتراقی هاش میشه سقط) ... فک کردم خودش سقط شده ....بعدا فهمیدم اینا 5 ماهه عقدن ...هنوز عروسی نکردن ... آقاهه گفته من هنوز شرایط عروسی ندارم بچه رو باید سقط کنی ... شیاف استفاده کرد و بچه رو انداخت L ... به همین راحتی به همین خوشمزگی نی نی رفت ... مامانه درد میکشید ... حالش خوب نبود ... آقاهه بیرون بی خیال و به این فکر که کی از دست این بچه خلاص میشه ... اوووف که چقد ناراحت شدم ... در این حین دو تا مامانی درد زایمانشون شروع شده بود و جییییغغ میزدن ... من میرفتم معاینه و چک کردن قلب بچه با رزیدنت مهربونم دکتر عبادی ... اینقده درد کشیدن ... بهم میگفتن کی دردم تموم میشه ... اون زمانی که دردش تموم میشد به یکیشون گفتم دردت خیلی زیاده ؟ ... گفت آره آره ... از اونجایی که این دوره زمونه از چهره مجرد متعهل معلوم نیستن یه نیگا به ابروم انداخت گفت ازدواج کردی؟ ... گفتم نه ... گفت ازدواج نکن ... ازدواج نکن ... من غلط کردم ... منم هورری دلم هی میریخت پایین ... گفتم بابا بچه طبیعی چیه ... آدم بره سزارین بهتره که ... البته علم طبیعی رو ترجیح میده ... تو مراکز دولتی هم باید اول طبیعی زایمان بشن مگه اینکه اندیکاسیون وجود داشته باشه که سزارین کنن ... من شنیدم که ... با بی حسی اپیدورال هم زایمان طبیعی میکنن ... مامان درد نمیشکه اونوقت ... ساری که نیومده ...مٍث اینکه تو چند تا از مراکز تهران اومده ( بازم تهران!!) بقیه جاها رو نمیدونم ... بیخود نیست که میگن با بچه به دنیا آوردن گناه مامانا پاک میشه ... ولی گاهی فک میکنم خدایا تو که میتونستی یه کاری کنی مامان کمتر درد بکشه ... چی شد که این کار رو نکردی ؟؟ ... داشتم میگفتم ... این دو تا مامان زمان زایمانشون رسید ... رزیدنت مهربون دکتر عبادی گفت ... بچه رو بگیر ... من نی نی رو با کمک دکتر عبادی جون به دنیا آوردم ... همه دردهای مامانا یادم رفت ... چه حس خوب و غریبی بود ... حس عجیب ... آدم شاخاش در میاد ... چه فرایند عجییییبی ... مامانه درداش ساکت شده بود ... اون یکی هم که بچش همزمان داشت به دنیا میومد ... جیییییغغ جیییغغ میکرد ... تا صدای گریه بچه شو شنید گفت جان جان ... حس مادری رو قشنگ به نمایش گذاشت ... اینا کارشون تموم شد ... داشتن به نی نی ها شیر میدادن ... نیششون تا بنا گوش باز بود ... میخندیدن ... ولی اون یکی که سقط کرده بود ماتم گرفته بود و دپ بود طفلکی ... اینا رو میدید بدتر میشد ... از طرفی هم میرفتیم به بعضی سزارینی ها آمپول سولفات منیزیوم میزدیم ... نمیتونستن از درد عمل جم بخورن ... خب حالا چرا سولفات منیزیوم ؟

خانم هایی که تو طول بارداریشون به پره اکلامپسی مبتلا میشن ... برای اینکه تشنج نکنن تا 24 ساعت بعد از زایمان یا 24 ساعت بعد از آخرین تشنجشون باید سولفات منیزیوم دریافت کنن ... با ویال 50% میشه
14gr …. Loading dose … که 4 گرم وریدی با 150 -200 سی سی رینگر اینفیوژن میدیم ... 10 گرم باقیمانده که میشه 20 سی سی تو دو تا سرنگ 10 سی سی با 1 سی سی لیدوکایین میکشیم ... عضلانی عمیق تزریق میکنیم ... خیلی این آمپول درد داره مث اینکه برا همین از لیدوکایین هم استفاده میکنیم ... این میشه Loading dose ... حالا بعد از اون میرسیم به maintenece …5gr… عضلانی  ... که میشه 10 سی سی ... هر 4 ساعت باید تکرار بشه تا اینکه 24 ساعت از زایمان بگذره ...
برای زدن این آمپول باید حواسمون باشه که رفلکس های عمقی رو چک کنیم ... اولین نشانه مسمومیت با سولفات کاهش رفلکس های وتری عمقی ... مثل پتلا ... تعداد تنفس رو باید بشماریم ... چون دومین علامتش دپرسیون تنفسیه ... باید به میزان ادرار مریض هم نگاه کرد ... چون اگه ادرار خوبی نداشته باشه ... دوز سولفات تو خون میره بالا ... اگه نشانه ای از مسمومیت دیدیم ... باید دوز تزریقی رو کم یا قطع کرد و در مواردی از آنتی دوت سولفات یعنی گلوکونات کلسیم استفاده کرد ...

پ.ن: اون کشیکم یه کم سخت بود طی 36 ساعت 5 ساعت اومدم پاویون فقط ... ولی ناراحت نبودم از این بابت ...

پ.ن: خدایا کی میام پیشت ؟ ... کی دنیا تموم میشه ؟ ... کی حست میکنم ؟ ... کی دیگه بهت غر نمیزنم؟ ... کی آرزوهای دور و درازم تموم میشه؟ ... کی زمون رسیدن به تو فرا میرسه ؟ ... خدا میخوام بیام پیشت ...

پ.ن: چشم همگی ما روشن که رهبر رفتن نمایشگاه کتاب ... ولی غیرتی شدم ها ... این خانمه که تو اخبار نشون دادن چی میگفت؟؟؟!! ... میخوامش ... دوسش دارم ... نوکرشم ... رگ غیرتم زد بالا ... نزدیک بود برم یقشو بگیرم ... دی:: ...


نوشته شده در چهارشنبه 89/2/22ساعت 10:52 عصر توسط دکتر نگو بلا بگو نظرات ( ) |


Design By : Pichak