سفارش تبلیغ
صبا ویژن



























بچه مسلمون

سلام بچه ها ... میدونم که این مدت که نیومدم خیلی خوشحال شدید ... ولی امشب به ناچار مجبورید منو تحمل کنید ... دی : ...

قبلا که کوچولوتر بودم وقتی ازم میپرسیدن پزشکی سخته ؟ ... میگفتم نه ... یه کم فقط درساش خیلی زیاده ... آدم وقت نمیکنه درساشو خوب بخونه ... اون موقع گرم بودم ... نمیدونستم پام رو تو چه رشته خطیری گذاشتم ... بعد از 3 ماه اینترن بودن ( خودمونیم چه زود گذشت ) ... دارم میگم ... پزشکی چقدرررررررررررر سخت و طاقت فرسا ست ... بخش زنانمون هم تموم شد ... چقد دپ شدم من تو این بخش ... رزیدنتا دعوا میکردن ... از دیروز وارد بخش سخت سخت سخت داخلی شدم ... دیشب اولین کشیک داخلی رو دادم ... قشنگ رس آدم کشیده میشه ... ولی دپ نشدم خیلی ... چون رزیدنتا با احترام با آدم برخورد میکردن ... خدا اجرشون بده ... دی : ... امروز که داشتم نت مریضمو میذاشتم ... مریض 27 ساله مورد شناخته شده بهجت ... که با ایکتر و تیره رنگ شدن ادرار مراجعه کرده بود ... به دنبال مصرف داپسون ... حالا بگید چرا ؟ ... آفرین آفرین ... چون مریض نقص آنزیمی G6PD  داشت  ...  نباید این دارو رو مصرف میکرد ... تو این نقص آنزیمی یه سری از دارو ها رو نباید مصرف کرد چون همولیز میده ... از این مریض که داشتم سوال میکردم ... یه دفعه گفت زندگی چقد سخته ... جوون باید درد بکشه ... پیر باید درد بکشه ( با اشاره به تخت بغلیش)  ... همش سختی ... مونده بودم چی بگم ... چه دلداری بدم ... واقعا سخته ... البته دنیاست دیگه ... خیلی نمیشه ازش انتظار داشت ... یعنی نباید ازش انتظار داشت ... اصلا عقلانی نیس خب ... یه رزیدنته بود دیشب ... وقف عام بود انگاری ... خیلی مهربون بود ... هم با اینترنا ... هم با مریضا ...  وای که چقد عاشق اینجور آدمام ...

پ.ن: بچه هایی که توفیق اعتکاف دارن التماس دعا ... شدید ... بدون کاهلی ... دی: ...

پ.ن: هیچ وقت آرزو نکن که در دنیا جای کسی باشی ... اگر آرزویت برآورده شود در دنیا جای تو خالیست ...

پ.ن:تصویر زمینه موبایلم ... یه موش بامزست ... که از چشماش اشک سرازیر شده ... قلبش رو هم گرفته ... پشت دستش یه کم خون داره ... کنار پاش یه قلب خونی افتاده ... این یعنی این که شیطون بلا بگو ناراحنه ...


نوشته شده در چهارشنبه 89/4/2ساعت 10:2 عصر توسط دکتر نگو بلا بگو نظرات ( ) |


Design By : Pichak