هِِِِِِِِِِِِيييييييييييييييييييييييييييي از دست اين زندگي
خداياکمک کن ما خوارج زمان نشيم
عارفي را گفتند جمله اي بگو که وقت شادي غمگينمان کند و وقتي غمگينمان سازد عارف فرمود: اين نيز بگذرد
اي دل بشارت ميدهم خوش روزگاري ميرسديا درد وغم طي ميشود يا شهرياري ميرسد اي منتظر غمگين مشو قدري تحمل بيشتر گردي بپا شد در افق گويي سواري ميرسد...
سلام بر خانوم دكتر بلا
خوب و خوش و سلامتي ؟
بيخيال زمونه.. تا بوده همين بوده ...
بالاخره تموم ميشه ،بعدشم يه زمونه اي شروع ميشه كه ديگه دل خانوم دكتر ما هيش وقت ازش نگيره
ممنون كه دعام ميكني
ياعلي
سلاااااام
بگم دلم از زمونه گرفته يا كه نه ، دلم از زبونه گرفته ... هي به بالا و پايين ميكوبد .. به آن ور و اين ور ميرود ..دهان را حنجره را حلق را همه را معطل ميكند تا كه كلامي جاري سازد كه به هيچ كار نمي آيد .. حتي گوش هم نميشنود .. حتي بر دل هم نميشيند .. .
البته اين دلتنگي من است .. من از زبانم دل آزارم كه هر چه خلق ميكند من عمل نميكنم و تو از زمانه دل گرفته اي ....
دعايم كن كه سخت محتاجم