سلاااااام
بگم دلم از زمونه گرفته يا كه نه ، دلم از زبونه گرفته ... هي به بالا و پايين ميكوبد .. به آن ور و اين ور ميرود ..دهان را حنجره را حلق را همه را معطل ميكند تا كه كلامي جاري سازد كه به هيچ كار نمي آيد .. حتي گوش هم نميشنود .. حتي بر دل هم نميشيند .. .
البته اين دلتنگي من است .. من از زبانم دل آزارم كه هر چه خلق ميكند من عمل نميكنم و تو از زمانه دل گرفته اي ....
دعايم كن كه سخت محتاجم
ياعلي