وبلاگ :
بچه مسلمون
يادداشت :
احساس ميکنم نيمه گمشده ام رو پيدا کردم ...
نظرات :
2
خصوصي ،
21
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
سيدحميدرضا قادري
والا همين حس شوما رو ما هم روزهاي آخر اينترني داشتيم...يادمه به جاي ده کشيک بخش جراحي بيست شب واستادم تا با بچهها بيشتر باشم......بخش داخلي هم که نگو...يادش به خير اون برفبار سنگين سال 1386..گمونم ساري گاز قطع شده بود..عمه هاي ما که ساروي اند ميگفتن...ولي ما اينجا حدود ساعت سه صبح که از اورژانس درمياومديم با بچه ها ميرفتيم برف بازي و آدم برفي درست کردن تو بيمارستان..يادش به خير..جاتون خالي صبحش هم ميرفتيم کلپچ...الان که دارم ميگم بدجوري نوستال خونم زد بالا..ولش کن...
پاسخ
سلام آقاي دكتر ... خوب هستيد ؟ ... شما چرا جواب سلام نميديد؟ ... واجبه ها ... اون موقع كه شما ميگيد ما امتحان فارما داشتيم ... اندرون خونه تو فورجه ... به به ... مگه آقاي دكترا هم برف بازي ميكنن ؟ ... كلپچ؟ ... منظورتون كله پاچست ؟ ... وا ... من با آقاي دكترا برم كلپچ چيكار؟! ... از كله پاچه خيلي بدم مياد ... غصه نخوريد ... به قول داداش كوچيكم كه ميگه ... دنيا اومده كه بره ...نيومده كه بمونه ... گاهي بعضي خاطره ها يه بغضه تو گلو ... التماس دعا ...