السلام عليک يا ابا عبدالله (ع)
يک غنچه گل سرخ از گلشن پيمبر
پرپر ميان طوفان نامش علي اصغر
از کثرت عطش گر پژمرد همچو لاله
از دست جدش آخر نوشيد آب کوثر
بانگ رباب گشته يکسر حزين و غمناک
چون زخمه از نوک تير شد آشنا به حنجر
چون برگ گل دريدند با نيزه سه شعبه
بال فرشتگان شد او را گليم و بستر
تا خون سرخ اصغر افشانده شد به گردون
عرش خدا ز لاله شد بوستان سراسر
از خيمه ماه رويش آمد برون به يکبار
در حلقه دو چشمش عالم شدي مسخر
اين طفل شيرخواره فخر پيامبران شد
يا رب شفيعمان کن او را به روز محشر
غلامرضا هاشمي