سلام ... روح من رو خراش نميدن ...گاهي ناراحت ميشم ... ... مثل خيلي از مريضا ... ديدن يه بچه سرطاني روح شما رو خراش نميده؟ ... يا يك بچه اي كه دستش قطع شده ... يا يه آقاي جووني كه يهو سكته كرده؟ ... يا يه آدمي كه جلوي چشماتون نفسش ميره ... يا يه آدمي كه داره به شما ميگه دكتر ميخوام زنده بمونم ولي شما كاري نميتونيد بكيند جز دعا ... اينها جزئي از زندگيه ... كه ما تو كارمون بيشتر باهاش سروكار داريم ... بهتره ... اينجوري آب ديده تر ميشيم ... بيشتر فك ميكنيم ... گاهي از ديدن مريض اعصاب و روان لذت ميبرم .... احساس ميكنم دوسشون دارم ... وقتي كه علائمشون بهتر ميشه ... خيلي ذوق ميكنم ... به قول رزيدنتم اينا سرطان هاي روانه كه شما گفتيد ... يه كم رشته روان عجيب به نظر ميرسه ولي نه دلخراش ... آدم خيلي افراد رو ميبينه و با خيلي مريضها برخورد داره ... فقط اينا نيستن كه ... مثلا مريضي كه مياد پيشت گريه ميكنه و تو باهاش حرف ميزني و اونوقت اروم ميشه خيلي لذت ميبري ... با روانپزشكي آدم خودش و اطرافيان خودش رو بهتر ميشناسه ... تازه براي خانم ها بهتره ... اينجوري به زندگي آيندشون بهتر ميرسن ... اطفال هم خوبه ... در پناهش ..