بچه مسلمون
از 27 این ماه شدیم اینترن...امروز از یک کشیک 48 ساعته برگشتم...خیلی خیلی خسته بود...1و2و4و5 هم کشیکم...بعد از اون میرم خونه تا13 به بعد برمیگردیم برای ادامه راه کشیکا....امروز تهنام کسی خوابگاه نیست...خودم باید تهنایی سال رو تحویل کنم...تهنای تهنا...راستش از وقتی که از کشیک اومدم یه جوری ام...نمیدونم چجوری....دیشب ساعت 3 شب یه مریض کد خورد....تا برم سرش دیدم کار از کار گذشته...حس بدی داشتم...خیلی بد...بعدش که بر گشتم پاویون صدای ناله و شیون همراهای مریض حالم رو بدتر کرد...چقد اینترنی سخته...تا میای استراحت کنی...همش باید استرس داشته باشی که الان زنگ میخوره باید بری پایین....داشتم برمیگشتم از بیمارستان دیدم همه مشغول خرید کردن هستن....لباس ...7سین...سبزه...ماهی...همه شور و حال داشتن ...ولی من یه جوری بودم...درگیر رشته پزشکی...درگیر رشته ای که....نمیدونم اصلا چی دارم مینویسم...انگار نه انگار که عیده برا من...همه چی تو خوابگاه بهم ریختست...حس و حال تمیز کردن هم نیست...امشب مسجد که رفتم میشنیدم خانم ها برا شامشون سبزی پلو درست کردن...ولی من شامم شیرینی و چیپسه...البته ناهار هم شیرینی خوردم...دل و دماغ غذا درست کردن رو هم ندارم...چرا من امسال اینجوری شدم...فک کنم افسردگی گرفتم... قشنگترین پی نوشت برای کسانی که روزی دکتر میشوند ( جواب یکی از دوستان به این نوشته من)...یه دنیا از نصیحتشون ممنون...کاش معرفی میکردن خودشون رو...
سلام دکتر جان.
اصلا غصه نخوریا. با این نحوه زندگی زود کنار می یای. کار به جایی می رسه که وقتی میری یه بخش رست مثل روان یا فیلد، شبا از بی کاری خوابت نمی بره و کلافه می شی!
ساعت 3 شب که بهت زنگ زدند و گفتند مریض کمردرد داره و خوابش نمی بره (!!!!) اولش مجازی یه کم غر بزنی و حتی زیر لب واسه آرامش خودت دوتا ناسزای لایت به پرستارو مریضو خودتو رشتتو دانشگاهتو بیمارستانتو اتندت هم بدی!! اما بعدش وقتی تو راه بخشی به خودت بگو خوش به حال من! خوش به حال من که شدم وسیله آرامش از سوی زیباترین برای کسی که الان داره درد می کشه. و وقتی می ری سر مریض،اصلا با آرامش تو آروم می شه! بهش بگو جانم، چی شده؟ ... یه مسکن هم بهش بده و زیباترین رو شکر کن که تو رو برگزید تا به بندش که تو دلش از زیباترین کمک خواسته بود، آرامش بدی. تجربه کردن این حس یه موهبت بزرگه... یا علی، سال نوتم مبارک.
Design By : Pichak |