سفارش تبلیغ
صبا ویژن



























بچه مسلمون

امروز از قائمشهر میریم ساری … نمیخوام برم خب … قائمشهر رو دوس داشتم … شهر آروم و خوبی بود … کشیکاش هم از کشیکای بیمارستان امام ساری خیلی بهتر بود … اونجا آدم کشیک میده دقیقا مث اسفند رو آتیشه ! … همش آدم استرس داره … هم تو کشیک هم برا مورنینگاش … خب بگذریم … غرض از دست به قلم شدن من … گفتن یه جملست … یه درسی که این چند روزه یاد گرفتم … به دلیل چیف اینترن ها بودن … ماجرا زیاده که چجوری من با وجود اینکه سال بالایی ها بودن و چیف رو مشخص کردن چیف شدم … فقط اینو بگم … که از چیف قبلی بچه ها راضی نبودن … کودتا را انداختن و انتخابات کردن و ما رو کردن چیف … راستش اول حوصله درد سر نداشتم … ولی وقتی این چیف خوش انصاف (آقای دکتر !! ) زد همکلاسی عزیز ما رو خونی مالی کرد … دیگه گفتیم نمیشه پا پس کشید … خلاصه ما شدیم چیف … اواسط ماه قبل که بچه ها به برنامه اعتراض داشتن رفتم کشیکا رو درست کنم … اوضاع خیلی قاطی پاطی بود …    خیلی نتونستم نظرشون رو تو کشیک پیاده کنم … بعضی از دوستام خیلی بد و تند برخورد کردن … که چرا منو با فلانی نذاشتی و چرا من اینقد یه روز درمیون دارم … هییییییییییی … دلم خیلی شکست … من که از عمد این کار رو نکرده بودم … تاهز برنامه خودم از همه بدتر بود و هست ... برا چیدن همین برنامه کشیک 12ساعت وقت صرف کردم …. به من که به خاطر چیف بودن چیزی نمیدن خب …  که اینا اینقد انتظار دارن … انگار ارث باباشون رو میخواستن … برا این ماه خیلی سعی کردم که خیلیا به اون چیزایی که میخواستن نزدیک باشن … کشیکا رو ریختم … واااااااای … چیف قبلیه به همراه دوستانش … هی زنگ زنگ که ما اعتراض داریم … یه کم ساکتشون کردم … ولی دوستای خودم اعتراضی نداشتن … برگشتم به دوستم گفتم اگه یه چیزی بر خلاف میلشون باشه … چقد راحت ابراز میکنن و دل آدم رو میشکنن ولی وقتی براشون خوب کشیک چیده میشه … حداقل یه اسمسی نمیدن که تشکر کنن … دوستم جواب فوق العاده ای داد … گفت ما هم نسبت به خدا اینجوری هستیم ، نه ؟! … این همه بهمون نعمت میده ازش تشکر نمیکینم … اونوقت یه چیزی که برخلاف میلمون باشه و یا مثلا به دعامون نرسیم … چقدر بهش بی احترامی میکنیم پ.ن:دلم برای خدا سوخت … راستش برای خدا که نه برای خودم سوخت … عجب بی معرفتم من … فقط به فکر خودمم …

پ.ن: این چیفی هم هیچ فایده ای که نداشته باشه جز اعصاب خوردی … حداقل بهم درس بزرگی داد … درسی که کاش سر مشق خوبی برام بشه …


نوشته شده در شنبه 89/5/2ساعت 6:42 عصر توسط دکتر نگو بلا بگو نظرات ( ) |

سلام بچه ها ... میدونم که این مدت که نیومدم خیلی خوشحال شدید ... ولی امشب به ناچار مجبورید منو تحمل کنید ... دی : ...

قبلا که کوچولوتر بودم وقتی ازم میپرسیدن پزشکی سخته ؟ ... میگفتم نه ... یه کم فقط درساش خیلی زیاده ... آدم وقت نمیکنه درساشو خوب بخونه ... اون موقع گرم بودم ... نمیدونستم پام رو تو چه رشته خطیری گذاشتم ... بعد از 3 ماه اینترن بودن ( خودمونیم چه زود گذشت ) ... دارم میگم ... پزشکی چقدرررررررررررر سخت و طاقت فرسا ست ... بخش زنانمون هم تموم شد ... چقد دپ شدم من تو این بخش ... رزیدنتا دعوا میکردن ... از دیروز وارد بخش سخت سخت سخت داخلی شدم ... دیشب اولین کشیک داخلی رو دادم ... قشنگ رس آدم کشیده میشه ... ولی دپ نشدم خیلی ... چون رزیدنتا با احترام با آدم برخورد میکردن ... خدا اجرشون بده ... دی : ... امروز که داشتم نت مریضمو میذاشتم ... مریض 27 ساله مورد شناخته شده بهجت ... که با ایکتر و تیره رنگ شدن ادرار مراجعه کرده بود ... به دنبال مصرف داپسون ... حالا بگید چرا ؟ ... آفرین آفرین ... چون مریض نقص آنزیمی G6PD  داشت  ...  نباید این دارو رو مصرف میکرد ... تو این نقص آنزیمی یه سری از دارو ها رو نباید مصرف کرد چون همولیز میده ... از این مریض که داشتم سوال میکردم ... یه دفعه گفت زندگی چقد سخته ... جوون باید درد بکشه ... پیر باید درد بکشه ( با اشاره به تخت بغلیش)  ... همش سختی ... مونده بودم چی بگم ... چه دلداری بدم ... واقعا سخته ... البته دنیاست دیگه ... خیلی نمیشه ازش انتظار داشت ... یعنی نباید ازش انتظار داشت ... اصلا عقلانی نیس خب ... یه رزیدنته بود دیشب ... وقف عام بود انگاری ... خیلی مهربون بود ... هم با اینترنا ... هم با مریضا ...  وای که چقد عاشق اینجور آدمام ...

پ.ن: بچه هایی که توفیق اعتکاف دارن التماس دعا ... شدید ... بدون کاهلی ... دی: ...

پ.ن: هیچ وقت آرزو نکن که در دنیا جای کسی باشی ... اگر آرزویت برآورده شود در دنیا جای تو خالیست ...

پ.ن:تصویر زمینه موبایلم ... یه موش بامزست ... که از چشماش اشک سرازیر شده ... قلبش رو هم گرفته ... پشت دستش یه کم خون داره ... کنار پاش یه قلب خونی افتاده ... این یعنی این که شیطون بلا بگو ناراحنه ...


نوشته شده در چهارشنبه 89/4/2ساعت 10:2 عصر توسط دکتر نگو بلا بگو نظرات ( ) |

- "به کجا چنین شتابان؟"
گون از نسیم پرسید.
- "دل من گرفته زینجا،
هوس سفر نداری
ز غبار این بیابان؟"
- "همه آرزویم؛ اما
چه کنم که بسته پایم..."
- "‌به کجا چنین شتابان؟"
- "به هر آن کجا که باشد به جز این سرا سرایم..."
- "سفرت به خیر؛ اما، تو و دوستی، خدا را
چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی،
به شکوفه‌ها، به باران،
برسان سلام ما را.

پ.ن:در انتظار نبودی وگرنه می آمد ...

پ.ن: ندای افرادی که از این دنیا میروند ... ای کاش به دنیا باز میگشتیم تا از مومنان شویم ...


نوشته شده در سه شنبه 89/3/18ساعت 10:1 عصر توسط دکتر نگو بلا بگو نظرات ( ) |

پدرم می گفت ؛
                             باید
                                        صبر کرد ...

          پدرم می گفت ؛
                                  باید 
                                             صبر کرد ...

                     پدرم می گفت ؛
                                                باید
                                                          صبر کرد ...

                                  پدرم می گفت ؛ 
                                                           باید 
                                                                    صبر کرد ...

                                                                   ...
                                                                                  ...
                                                                                             ...


نوشته شده در دوشنبه 89/3/17ساعت 6:27 عصر توسط دکتر نگو بلا بگو نظرات ( ) |

نمیدونم چرا احساس میکنم چیز جدیدی برای نوشتن و گفتن ندارم ... احساس مکینم هر چی میدونستم و بلد بودم رو پیاده کردم تو وبلاگ ... دیروز کشیک بودم ... خیلی خوب بود ... بعد نماز مغرب صحیفه سجادیه باز کردم ... چند تا از دعاهاش رو خوندم ... اشک آدم رو در میاره ... انگار وقتی میخونیش تازه متوجه میشی کجای کاری ... نمیدونم برای چندمین بار من باید تازه بفهمم کجای کارم ... وبرای چندمین بار نرسم به مرز بندگی مطلق ... چقدر بی ایمان و چقدر سست در عبادت ... کی میخوام آدم بشم ... نمیدونم ... گاهی فک میکنم که خدا هنوز هم منو تو این دنیا نگه داشته ... یعنی امید داره من میتونم ... امید داره که کاری از دست من بر میاد ... چه شود ... اگر خدا به انسانی امید داشته باشد ... بخشی از دعای قشنگ صحیفه سجادیه ... 
خدایا  چه بسیار از نهی‎های تو را ما مرتکب شدیم و چه بسیار از اوامر تو که ما را بر آنها مطلع کردی تجاوز نمودیم ... خدایا  چه بسیار گناهانی که کسب کردیم و چه خطاهایی که مرتکب شدیم ... و تو بر آنها مطلع بودی اما ناظرین دیگر نمیدیدند، و تو برتر از همة قدرتمندان ،‌میتوانستی آنها را اعلان کنی ... پس آنچه را از زشتیهای ما که پوشانیدهای و از کمبودها که پنهان داشتهای، پندی برای ما قرار ده ... و میل و شهوت مرا نسبت به هر حرامی درهم بشکن و حرص مرا نسبت به هر گناهی نابود کن ... خدایا   ما را از آرزوهای دراز بازدار و با عمل درست، آرزوهای ما را کوتاه کن... خدایا  از این رو من اسیر گرفتاریهایم هستم و در گرو اعمال خویشم ...ای سرور من، با صورت به زمین خوردنم و بر لغزش گامهایم رحم کن ... خدایا  ، مرا در حال صدق و راستی بمیران و حاجتم به دنیا را قطع کن...

پ.ن : اگر روزی از دست های من کاری برای کسی بر می آمد یا اگر روزی انسانی به من نیازمند بود این به معنی لطف بی اندازه خدا به من است برای واسطه خیر شدن ... نه به معنی نیاز مردم به شخص من ...

پ.ن : من خدا را دارم ... کوله بارم بر دوش ... سفری میباید ... سفری بی همراه ... گم شدن تا ته تنهایی محض ... سازکم با من گفت: هر کجا لرزیدی ... از سفر ترسیدی تو بگو از ته دل ... من خدا را دارم ... من و سازم چندیست که فقط با اوییم ...

پ.ن: زندگی بافتن یک قالیست ...نه همان نقش و نگاری که خودت میخواهی ... نقشه را اوست که تعیین کرده ...تو در این حین فقط می بافی ...نکند آخر کار قالی زندگی ات را نخرند ...


نوشته شده در یکشنبه 89/3/9ساعت 11:51 عصر توسط دکتر نگو بلا بگو نظرات ( ) |

یک متخصص زنان، زایمان و نازایی گفت:«مصرف مشروبات الکلی توسط مادر موجب خطر سقط، محدودیت رشد و تولد نوزاد کم وزن می‌شود.»

دکتر سهیلا رنجبر در گفتگو با خبرنگار سامانه خبری«سلامت‌نیوز»، علت شایع اکثر عقب ماندگی‌های ذهنی را مصرف مشروبات الکلی در دوران بارداری دانست و اظهار داشت:«مصرف 3لیوان مشروبات الکلی در دوران بارداری به سندرم الکلی جنین منجر می‌شود که شامل نقایص مادرزادی قلب،مفاصل، اختلالات تکاملی مغز، عقب ماندگی ذهنی کودکان، کمبود توجه، پیش فعالی، اختلالات یادگیری و فلج مغزی می‌باشد.»

وی افزود:«مصرف مشروبات الکلی توسط مادر موجب خطر سقط، محدودیت رشد و تولد نوزاد کم وزن می‌شود، البته قطع و ترک مصرف مشروبات الکلی در دوران بارداری توسط مادر باعث کاهش عوارض و آسیب کمتر به جنین می‌شود.»

این متخصص زنان و زایمان و نازایی با اشاره به عوارض کشیدن سیگار در دوران بارداری تصریح کرد:«دود سیگار حتی به طور مستقیم و توسط افراد دیگر  با کاهش کارایی جفت ومحروم کردن جفت از اکسیژن و مواد مغزی می‌تواند سلامت جنین را به خطر اندازد.»

رنجبر گفت:«سم سیگار از راه هوا وارد خون مادر و سپس به جفت و جنین منتقل می‌شود و به همین دلیل مادران طی دوران بارداری باید از محیط پر از دود سیگار اجتناب کنند.»

وی ادامه داد:«استعمال سیگار در دوران بارداری توسط مادر به سقط جنین، حاملگی خارج رحمی، جنین کم وزن و نارس، اسم و بیماریهای قلبی و تنفسی پس از تولد،ناهنجاریهای لب شکری، شکاف کام، ضایعات روده ای، عقب ماندگی کودک، انحرافات جسمی جنین و مرگ ناگهانی نوزاد منجر می‌شود.»

این متخصص زنان و زایمان و نازایی اظهار داشت:«بر اساس پژوهش‌های اخیر مصرف سیگار در دوران بارداری به پیش فعالی، کمبود توجه، کاهش هوش و یادگیری در   کودک منجر خواهد شد.» 

رنجبر تصریح کرد:«همچنین کشیدن سیگار در دوران شیردهی کیفیت و  کمیت شیر به ویژه چربی را به طور چشمگیری کاهش می‌دهد، بنابراین توصیه می‌شود مادران سه ماه قبل از بارداری سیگار را ترک کنند.»

وی افزود:«دود سیگار هزار ماده سمی دارد که علاوه بر مادر نوزاد را نیز در بزرگسالی در معزض سرطان رحم قرار می‌دهد.»

منبع : سایت پزشکان بدون مرز


نوشته شده در جمعه 89/2/31ساعت 7:14 عصر توسط دکتر نگو بلا بگو نظرات ( ) |

یک مطالعه در آمریکا نشان می دهد که جنین تا هفته های پایانی دوران حاملگی درد را حس نمی کند.این مطالعه که حاصل مرور مجموعه ای از شواهد و تحقیقات پزشکی است در واکنش به طرح مصوبه ای قانونی در کنگره آمریکا انجام شد.

این لایحه از پزشکان می خواهد به بیماران زن بگویند که اگر پس از هفته بیستم حاملگی قصد سقط جنین دارند باید بدانند که جنین درد خواهد کشید.

اما تیم محققان از دانشگاه کالیفرنیا گفت که جنین تنها پس از 29 یا 30 هفته پس از آغاز حاملگی درد را احساس خواهد کرد.

محققان می گویند داده های محدودی در این زمین در دسترس است.

اما آنها در نشریه انجمن پزشکی آمریکا نوشتند که لازمه احساس درد تشخیص آگاهانه یک محرک ناخوشایند است.

اما این حالت تا زمان تشکیل برخی از اجزای مغز که تالاموس را به کورتکس پیوند می زند ممکن نیست و این اجزا نیز تنها در سه ماهه سوم حاملگی تشکیل می شوند.

به گفته آنها این اجزای ارتباط دهنده بخش های مختلف مغز معمولا تا هفته بیست و سوم حاملگی پدیدار نمی شوند و تشکیل آنها ممکن است تا هفته سی ام آغاز نشود.

تیم محققان تحت سرپرستی دکتر مارک روزن نوشت: “فرآیندی که به احساس درد منجر می شود تا پیش از سه ماهه سوم هنوز شکل نگرفته است، بنابراین اگر جنین تا پیش از پایان سه ماهه دوم حاملگی سقط شود لزومی ندارد از درد کشیدن جنین سخن بگوییم.”

با این حال این تیم خواستار تحقیقات بیشتر در این زمینه شده است

منبع : پزشکان بدون مرز


نوشته شده در جمعه 89/2/31ساعت 7:4 عصر توسط دکتر نگو بلا بگو نظرات ( ) |

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

Design By : Pichak