بچه مسلمون
پره اکلامپسی چیست؟ تأثیر پره اکلامپسی بر سلامت مادر و جنین ولی در موارد شدید، این بیماری می تواند قسمت های مختلف بدن را درگیر کرده و مشکلاتی جدی و حتی خطر مرگ را برای بیمار به همراه داشته باشد. به همین دلیل در صورتیکه پره اکلامپسی شدید بوده و یا بدتر شود بیمار باید زایمان زودرس داشته باشد. پره اکلامپسی باعت انقباض عروق و در نتیجه افزایش فشار خون و کاهش جریان خون می شود. کاهش جریان خون، بسیاری از اندام ها نظیر کبد، کلیه ها و مغز را تحت تأثیر قرار می دهد. کاهش جریان خون رحم می تواند سبب مشکلاتی نظیر کاهش رشد جنین، کاهش مایع آمنیوتیک، و پارگی جفت شود. بعلاوه، در صورتیکه نیاز به زایمان زودرس باشد جنین ممکن است نارس بدنیا بیاید. تغییرات عروق خونی ناشی از پره اکلامپسی ممکن است سبب نشت مایع از مویرگ ها شده و در نتیجه باعث تورم یا ادم شود. همچنین نشت مایع از عروق کوچک کلیه ها سبب ورود پروتئین از جریان خون به ادرار می شود. (وجود مقادیر بسیار اندک پروتئین در ادرار طبیعی است ولی اگر از آن بیشتر شود نشان دهنده مشکل است.) در بعضی موارد نادر، پره اکلامپسی می تواند منجر به بروز حملاتی شود که اکلامپسی خوانده می شود. در واقع پره اکلامپسی به این دلیل به این نام خوانده می شود که می تواند زمینه ای برای بروز اکلامپسی باشد (پیشوند “پره” به معنای “پیش” است). برای تمام زنانی که به پره اکلامپسی مبتلا هستند سولفات منیزیم بعنوان ضد تشنج داده می شود. دلیل این مسئله این است که پیش بینی بروز تشنج بسیار مشکل است، هر چند اغلب قبل از بروز تشنج علائمی نظیر سردرد شدید یا مستمر، تاری دید یا دیدن نقاطی در میدان دید، یا درد شدید در قسمت های بالایی شکم دیده می شود. حدود 20% زنان مبتلا به پره اکلامپسی شدید دچار وضعیتی بنام سندرم HELLP خواهند شد. نام این سندرم از حروف اول Hemolisis (همولیز: شکسته شدن گلبول های قرمز خون)، Elevated Liver enzymes (بالارفتن آنزیم های کبدی)، و Low Plateletes (کاهش تعداد پلاکت ها – سلول های خونی که وجود آنها برای انعقاد خون ضروری است) گرفته شده است. وجود این بیماری خطر را برای مادر و جنین نسبت به پره اکلامپسی بیشتر می کند. بیماران مبتلا به پره اکلامپسی مرتب از نظر علائم سندرم HELLP آزمایش خون می شوند. تشخیص فشار خون سیستولیک بیشتر از 140 یا دیاستولیک بیشتر از 90 میلی متر جیوه فشار خون بالا تلقی می شود. از آنجا که فشار خون در طول روز نوسان دارد برای اطمینان از بالا بودن، فشار خون باید بیش از یک بار اندازه گیری شود. میزان پروتئین ادرار نیز نوسان دارد بنابراین اگر پزشک بعد از اندازه گیری پروتئین ادرار در یک نوبت، به پره اکلامپسی مشکوک باشد دستور آزمایش اندازه گیری پروتئین ادار 24 ساعته می دهد. در این آزمایش بیمار ادرار 24 ساعت را جمع آوری کرده و آزمایشگاه میزان پروتئین را در ادرار می سنجد. پره اکلامپسی ممکن است بین زمان های مراجعه و بطور ناگهانی نیز اتفاق بیفتد. بنابراین آگاهی از علائم احتمالی بسیار مهم است. در صورتیکه متوجه تورم در صورت یا پف دور چشم شدید و یا تورم دستها بیشتر از مختصر بود و یا تورم زیاد یا ناگهانی در پاها یا قوزک پا مشاهده کردید بلافاصله با پزشک معالج خود تماس بگیرید. تورم بدلیل احتباس آب (که خود می تواند باعث افزایش وزن شود) رخ می دهد، بنابراین اگر در عرض یک هفته افزایش وزنی بیش از 1.5 کیلوگرم داشتید با پزشک خود تماس بگیرید. البته باید توجه داشت که تمام زنانی که به پره اکلامپسی مبتلا می شوند تورم نخواهند داشت. پره اکلامپسی شدیدتر علائم دیگری را نیز بدنبال خواهد داشت که عبارتند از: سردرد شدید یا مستمر دلایل پره اکلامپسی یک نظریه این است که جفت به طرز مناسبی در دیواره رحم قرار نمی گیرد و شریان های این منطقه به اندازه ای که باید متسع نمی شوند، در نتیجه خون کمتری به جفت می رسد. در موارد دیگر، ابتلا به بیماری هایی نظیر فشار خون مزمن یا دیابت می تواند سبب کاهش جریان خون جفت شود. این مسئله می تواند سبب ایجاد زنجیره پیچیده ای از اتفاقات شود که عبارتند از انقباض عروق خونی (که سبب افزایش فشار خون می شود)، تخریب دیواره رگ ها (که سبب تورم و دفع پروتئین از ادرار می شود) و تغییر در انعقاد خون که خود می تواند سبب مشکلاتی دیگر شود. آیا بالا بودن فشار خون قبل از حاملگی خطر ابتلا به پره اکلامپسی را افزایش می دهد؟ چه مشکلات دیگری خطر ابتلا به پره اکلامپسی را افزایش می دهند؟ فشار خون مزمن (همانطور که در بالا گفته شد) درمان پره اکلامپسی در صورتیکه بیمار پره اکلامپسی خفیف داشته باشد و در هفته 37 حاملگی یا بعد از آن باشد روند زایمان بوسیله دارو به بیمار القاء می شود (بویژه اگر گردن رحم شروع به اتساع کرده باشد). در صورتیکه علائم دال بر این باشند که جنین ممکن است زایمان طبیعی را تحمل نکند بیمار سزارین خواهد شد. در صورتیکه بیمار زیر هفته 37 حاملگی باشد و بیماری خفیف بوده و وضعیت بیمار به نظر پایدار برسد و نیز وضعیت جنین خوب باشد ادامه حاملگی امکان پذیر است. در چنین وضعیتی، بیمار ممکن است به خانه فرستاده شده و توصیه به استراحت شود و یا برای استراحت بیشتر و تحت نظر قرار گرفتن در بیمارستان بستری شود. هر چند مطالعات نشان نداده اند که استراحت مطلق سبب بهتر شدن وضعیت مادر و جنین می شود ولی به هر حال فشار خون در وضعیت استراحت پایین تر است. به همین دلیل، بیشتر پزشکان محدودیت فعالیت و استراحت را توصیه می کنند. (استراحت مطلق احتمالاً بدلیل اینکه ممکن است خطر انعقاد خون را افزایش دهد کمک کننده نیست.) بیمار چه در خانه باشد چه در بیمارستان، تا آخر دوره حاملگی تحت نظر قرار می گیرد. در صورتیکه بیمار در خانه استراحت کند به این معنی است که باید مرتب جهت اندازه گیری فشار خون و آزمایش ادرار و همچنین سونوگرافی و Non-Stress Test به پزشک معالج خود مراجعه کند. همچنین باید روزانه تعداد دفعات ضربه زدن جنین را گزارش کند. چنانچه در هر زمانی علائم نشان دهنده بدتر شدن پره اکلامپسی و یا عدم رشد جنین باشند بیمار مجدداً در بیمارستان بستری شده و احتمالاً باید هر چه زودتر کودک خود را بدنیا آورد. در صورتیکه پره اکلامپسی شدید باشد بیمار قطعاً باید بقیه دوران حاملگی را در بیمارستان بستری باشد. برای بیمار به منظور جلوگیری از تشنج احتمالی سولفات منیزیم و در صورتیکه فشار خون خیلی بالا باشد داروهای ضد فشار خون تجویز می شود. در صورتیکه حاملگی در هفته 34 یا بیشتر باشد زایمان در بیمار القاء شده و یا سزارین می شود. در صورتیکه سن حاملگی کمتر از 34 هفته باشد جهت کمک به تکامل سریع تر ریه های کودک از داروهای کورتیکواستروئیدی (کورتون) استفاده می شود. در صورتیکه اولین علامت از بدتر شدن پره اکلامپسی (شامل سندرم HELLP یا اکلامپسی) دیده شود و یا رشد جنین متوقف شود صرف نظر از سن حاملگی القاء یا سزارین انجام می گیرد. بعد از بدنیا آمدن کودک، بیمار تا چند روز در بیمارستان تحت نظر قرار گرفته و از نظر فشار خون و سایر عوارض کنترل می شود. بسیاری از موارد اکلامپسی یا سندرم HELLP بعد از بدنیا آمدن نوزاد و معمولاً در 48 ساعت اول بعد از زایمان اتفاق می افتند. در بیشتر بیماران، بویژه مبتلایان به پره اکلامپسی حفیف، فشار خون ظرف حدوداً یک روز پایین می آید. در موارد شدیدتر فشار خون مدت بیشتری بالا می ماند. به این بیماران برای جلوگیری از تشنج تا 24 ساعت بعد از زایمان از راه وریدی سولفات منیزیم داده می شود. این بیماران ممکن است مجبور باشند تا مدتی از داروهای ضد فشار خون استفاده کنند. پیشگیری تفاوت پره اکلامپسی با فشار خون حاملگی احتمال برگشت فشار خون به حالت طبیعی بعد از بدنیا آوردن کودک زیاد است. در صورتیکه فشار خون 3ماه بعد از زایمان هنوز بالا باشد تشخیص، فشار خون مزمن است. البته این بدان معنا نیست که عامل ایجاد فشار خون مزمن فشار خون حاملگی بوده است بلکه احتمالاً بیمار از قبل به فشار خون مزمن مبتلا بوده و خود اطلاع نداشته و در مراقبت های حاملگی بالا بودن فشار خون تشخیص داده شده است. حاملگی معمولاً باعث کاهش فشار خون در اواخر سه ماهه اول و در طول سه ماهه دوم می شود و به همین دلیل فشار خون مزمن ممکن است موقتاً مخفی شود. بنابراین اگر اولین مراجعه برای مراقبت دوران حاملگی در اواخر سه ماهه اول یا بعد از آن باشد بالا بودن فشار خون ممکن است تا سه ماهه سوم حاملگی تشخیص داده نشود. منبع : پزشکان بدون مرز دیروز کشیک بودم ... عجب کشیک باحالی بود ... کلا بالا بودیم ... پاویون با بروبچ صحبت علمی و غیر علمی میکردیم ... ولی خداییش چقد غیبت میشه تو اینترنی ... آدم نمیدونه چی کار کنه ... همینطور ناسزا میگن و غیبت میکنن و دروغ میگن با هر بهونه ای ... گاهی آدم میفته تو دام ... گاهی رزیدنت مجبورت میکنه دروغ بگی ... تا سوتی خودش لو نره ... اگه دروغ نگی ... حسابت با کرام الکاتبینه ... امروز مونده بودم چی کار کنم ... گفتم خدایا اگه جای من بودی چی کار میکردی ؟ ... واقعا سخته اینترن و رزیدنت بودن و دروغ نگفتن ... خدا جون کمک ... در گوشی با خدا : - کسی نمی آید ؟ - در انتظار نبودی،وگرنه می آمد ... در انتظار نبودی ،وگرنه می تابید ... امروز هم گذشت ... مثل همه جمعه ها ... پ.ن:دیشب 2 رفتم برا خواب ...صبح که بیدار شدم برا نماز ...وقتی رفتم وضو بگیرم کنار پنجره آشپزخونه ... دیدم صدای نم نم میاد سرمو بلند کردم پرده رو یه کم کنار کشیدم دیدم نم نم بارون میاد .... فقط خدا میدونه چقد بارون رو دوس دارم ... داشتم دیوونه میشدم از حس خوبی که داشتم ... با خودم گفتم ... شیشه پنجره را باران شست ... از دل تنگ من اما ... چه کسی نقش تو را خواهد شست ؟ ... دی::: ... پ.ن:عجب گیری کردیما ... این استان گیلان شده جزو 3 استانی که قراره روش امتحان کنن ... هی واسه ما از بانک ها اسمس میاد که بیاید تو بانک ما حساب یارانه باز کنید ... فعلا تجارت با دو با اسمس جلو زده ... دی: ... پ.ن: جنین تا هفته های پایانی حاملگی درد را حس نمی کند به خدا میسپارمت ای مخلوق بی همتا وقتی دل آدم از زمین میگیره ... وقتی بغض گلوت میشکنه و هق هق گریه هات سرازیر میشه ... وقتی دنبال کسی میگردی که که براش درد دل کنی ... با اینکه دور و برت پره از آدمایی که بهشون احساس نزدیکی میکنی ولی خوب که نگاه میکنی گوشی پیدا نمیکنی که حرفات رو متوجه بشه ... اون موقع ست که قلبت از ناراحتی دوس داره هی ترک بخوره و هی ترک بخوره و اشکات دوس دارن لبریز بشن و گونه هات رو نوازش بدن ...اشک های گرم و دوس داشتنی ... اون موقع ها خدا میتونه هم دم خوبی باشه برا شنیدن حرفها ... حرفهایی که بارها و بارها ازت شنیده ... ولی حوصلش سر نمیره از شنیدن دوباره اون ها ... اون موقع که با خدا حرف میزنی دوس داری تو آغوش خدا آروم بگیری تا خدا برات لالایی بگه و تو بخوابی ... ولی چون نامردی کردی و تا دلت اجازه صادر میکرده گناه کردی اون لحظه رو هم نمیتونستی داشته باشه ... نمیتونی آروم بگیری ... چون شرمنده ای ازش ...غصه میخوری و غصه میخوری ... و باز هم اشک گرمت سرازیر میشه ... دیگه نمیدونی چی کار کنی ... میری صداشو گوش میدی ... آرومت میکنه ... اشکات رو پاک میکنه و بهت امید میده ... دوس داری برای یه بار هم که شده کنارش بشینی ...چقدر صداش دلنشینه و چقدر آرامش دهنده و نوید بخش ... وبا خودت صداش رو تکرار میکنی "مسلمان با درس انتظار فرج می آموزد ، تعلیم میگیرد که هیچ بن بستی وجود ندارد در زندگی بشر که نشود آن را باز کرد ... وقتی در نهایت زندگی انسان ، در مقابله با این همه حرکت ظالمانه و ستم گرانه خورشید فرج ظهور خواهد کرد پس در بن بست های جاری زندگی هم همین فرج متوقع است و مورد انتظار است ... این درس امید به همه انسان هاست " اینجوری به خدا نزدیکتر میشی ... خدا رو بیشتر حس میکنی ... حالا دیگه روت میشه بری پیش خدا ... خدا برات لالایی میگه و آرومت میکنه ...صدای قشنگشو گذاشتم تو وبم تا شما هم گوش بدید ... ولی مثل اینکه کار نمیکنه ... بلد نیستم چجوری راش بندازم ... هر کس این نوشته رو میخونه ( البته اگه کسی باشه که بخونه) و بلده که چی کار باید بکنم صدای موسیقی وبلاگم در بیاد بهم بگه ... ممنونشم ... پ.ن:مرا تا زمانی که میدانی زنده بودن برای من بهتر است زنده بدار ... و اگر مرگ برایم بهتر بود بمیرانم ... حضرت صدیقه طاهره (س) ... به امید درک واقعی شخصیتشون .... شهادتشون تسلیت ...من دیگه بزرگ شدم ... اگه اهل فامیل گیر بدن به روسری که سرم گذاشتم دیگه بغضم جاری نمیشه ....فقط خیلی غصه میخورم ... که فاطمه جان همه برات گریه میکنن ولی نمیدونن که دارن تیشه به ریشه اسلام میزنن ... پ.ن: امروز گیلان رو به مقصد ساری تا یک ساعت دیگه ان شاءالله ترک میکنیم ... پی همت مضاعف ...البته اگه توفیق باشه ... فردا کشیک و 5 شنبه هم کشیک ... بخش قلب تموم شد به همین سادگی و به همین خوشمزگی ... با همین اطلاعات و یا شایدم کمتر ( به دلیل فرآیند شیرین فراموشی) میشیم پزشک عمومی ... یک هفته ست که اومدیم زنان ... یادمه استاجر بودم دپ شده بودم ... خانم ها همش جییییییییییغغ میزنن ... وقتی میبینم از زن بودن خودم میترسم ... حرصم از مردا در میاد ... وقتی میام بیرون زایشگاه مردا رو میبینم احساس بدی بهشون درام ... مامانه داره از درد میمیره بعد باباهه باید اسم انتخاب کنه و اختیار دار باشه و اینا ( اینجا من دعوای زن و شوهری را نندازم نمیشه ) ... ولی خداییش با اینکه من خیلی شوهر ذلیلم حرصم از مردا خیلی در میاد ... البته اختیار و آزادی و راحتی رو خدا به مردا داده ... منم باید تسلیم باشم ... تسلیم تسلیم ... ولی آخه میدونید چیه ؟ ... یه روز که کشیک بودم ... سر ظهر یه خانمی رو آوردن 6هفته با خونریزی (همونطور که میدونید اگه یه خانمی در هفته های اول با خونریزی بیاد یکی از تشخیص افتراقی هاش میشه سقط) ... فک کردم خودش سقط شده ....بعدا فهمیدم اینا 5 ماهه عقدن ...هنوز عروسی نکردن ... آقاهه گفته من هنوز شرایط عروسی ندارم بچه رو باید سقط کنی ... شیاف استفاده کرد و بچه رو انداخت L ... به همین راحتی به همین خوشمزگی نی نی رفت ... مامانه درد میکشید ... حالش خوب نبود ... آقاهه بیرون بی خیال و به این فکر که کی از دست این بچه خلاص میشه ... اوووف که چقد ناراحت شدم ... در این حین دو تا مامانی درد زایمانشون شروع شده بود و جییییغغ میزدن ... من میرفتم معاینه و چک کردن قلب بچه با رزیدنت مهربونم دکتر عبادی ... اینقده درد کشیدن ... بهم میگفتن کی دردم تموم میشه ... اون زمانی که دردش تموم میشد به یکیشون گفتم دردت خیلی زیاده ؟ ... گفت آره آره ... از اونجایی که این دوره زمونه از چهره مجرد متعهل معلوم نیستن یه نیگا به ابروم انداخت گفت ازدواج کردی؟ ... گفتم نه ... گفت ازدواج نکن ... ازدواج نکن ... من غلط کردم ... منم هورری دلم هی میریخت پایین ... گفتم بابا بچه طبیعی چیه ... آدم بره سزارین بهتره که ... البته علم طبیعی رو ترجیح میده ... تو مراکز دولتی هم باید اول طبیعی زایمان بشن مگه اینکه اندیکاسیون وجود داشته باشه که سزارین کنن ... من شنیدم که ... با بی حسی اپیدورال هم زایمان طبیعی میکنن ... مامان درد نمیشکه اونوقت ... ساری که نیومده ...مٍث اینکه تو چند تا از مراکز تهران اومده ( بازم تهران!!) بقیه جاها رو نمیدونم ... بیخود نیست که میگن با بچه به دنیا آوردن گناه مامانا پاک میشه ... ولی گاهی فک میکنم خدایا تو که میتونستی یه کاری کنی مامان کمتر درد بکشه ... چی شد که این کار رو نکردی ؟؟ ... داشتم میگفتم ... این دو تا مامان زمان زایمانشون رسید ... رزیدنت مهربون دکتر عبادی گفت ... بچه رو بگیر ... من نی نی رو با کمک دکتر عبادی جون به دنیا آوردم ... همه دردهای مامانا یادم رفت ... چه حس خوب و غریبی بود ... حس عجیب ... آدم شاخاش در میاد ... چه فرایند عجییییبی ... مامانه درداش ساکت شده بود ... اون یکی هم که بچش همزمان داشت به دنیا میومد ... جیییییغغ جیییغغ میکرد ... تا صدای گریه بچه شو شنید گفت جان جان ... حس مادری رو قشنگ به نمایش گذاشت ... اینا کارشون تموم شد ... داشتن به نی نی ها شیر میدادن ... نیششون تا بنا گوش باز بود ... میخندیدن ... ولی اون یکی که سقط کرده بود ماتم گرفته بود و دپ بود طفلکی ... اینا رو میدید بدتر میشد ... از طرفی هم میرفتیم به بعضی سزارینی ها آمپول سولفات منیزیوم میزدیم ... نمیتونستن از درد عمل جم بخورن ... خب حالا چرا سولفات منیزیوم ؟ خانم هایی که تو طول بارداریشون به پره اکلامپسی مبتلا میشن ... برای اینکه تشنج نکنن تا 24 ساعت بعد از زایمان یا 24 ساعت بعد از آخرین تشنجشون باید سولفات منیزیوم دریافت کنن ... با ویال 50% میشه پ.ن: اون کشیکم یه کم سخت بود طی 36 ساعت 5 ساعت اومدم پاویون فقط ... ولی ناراحت نبودم از این بابت ... پ.ن: خدایا کی میام پیشت ؟ ... کی دنیا تموم میشه ؟ ... کی حست میکنم ؟ ... کی دیگه بهت غر نمیزنم؟ ... کی آرزوهای دور و درازم تموم میشه؟ ... کی زمون رسیدن به تو فرا میرسه ؟ ... خدا میخوام بیام پیشت ... پ.ن: چشم همگی ما روشن که رهبر رفتن نمایشگاه کتاب ... ولی غیرتی شدم ها ... این خانمه که تو اخبار نشون دادن چی میگفت؟؟؟!! ... میخوامش ... دوسش دارم ... نوکرشم ... رگ غیرتم زد بالا ... نزدیک بود برم یقشو بگیرم ... دی:: ... کد 99 ... صدایی که تو قلب زیاد میشنوی ... بارها و بارها ...وقتی مریض ایست قلبی تنفسی میکنه این کد رو اعلام میکنن ... یادمه اولین بار که شنیده بودم اوایل فروردین بود که قلب تازه شروع شده بود ... نصفه شب بود و من خواب بودم و صدا رو نشنیده بودم ... یکهو دیدم زنگ میزنن ... و صدایی پشت تلفن که مگه کد اعلام نکردیم چرا نمیاین ؟ ... تمام تنم یکهو با شنیدن این صدا یخ کرد ... تا آماده شم برای پایین رفتن دلم مث سیر و سرکه میجوشید و تا برسم CCU3 مردم و زنده شدم ...رفتم مریض تموم کرده بود ... بدنم لمس شده بود ... حس و حال فوق العاده ناجوری بود ... فوق العاده بد و کمر شکن ...همینطور به مانیتور زل زده بودم ... آسیستول بود و آسیستو ... قلبش دیگه نمیزد ولی قلب من میزد ... پرستارا بالا سرش بودن ... من دوباره اومدم پاویون ... خواستم دوباره بخوابم که ... یکهو صدای شیون و ناله همراهای این بیمار بلند شد ... کم حالم بد بود ... بدتر شدم ... آدم چقدر بی ارزشه ...برای موندن تو این دنیا ... آدم آرزوهاش رو فراموش میکنه ... با دیدن مریضا و رفتنشون از این دنیا ... بیشتر به فکر خدا میفته ... دفعه دومی که رفتم مورنینگ بدم قرار نبود مورنینگ بدم ... خودم رو برای مورنینگ آماده نکرده بودم ... قرار بود دکتر بیاد در مورد یه مبحثی توضیح بده که نیومد ... رزیدنتها گفتن خب ... کسی که دیشب کشیک بوده بیاد مورنیگ بده ... من ودوستم هم هیچکدوم آماده نبودیم ... البته اون یکی دوستم نیومده بود ... خواب بود ... چون طفلکی تا ساعت 4 شب یه بیمارستان دیگه بود برای یه بیماری که GI Bleeding بود ولی تو قلب پذیرشش داده بودن !!! ... البته یه تغییرات نوار قلبی داشت ... خب من موندم و مورنینگ ... چیف رزیدنت مورنینگ میشد گفت،یکی از دوستای نزدیکم بود ... ولی از همون اول بنا گذاشت به ضایع کردن من ... چرا این کار رو کردی چرا اون کار رو نکردی ... از اینکه اون داشت با من همچین کاری میکرد باورم نمیشد ... اگه هر کس دیگه این کار رو میکرد از دستش اینجوری ناراحت نمیشدم ... قشنگ دیگه آخرا بغضم گرفته بود ... وقتی جواب میدادم میگفتم با خودم تروخدا تحمل کن ... اشکت در نیاد یه وقت ... خوشبختانه بغضم نترکید ... ولی بعد از مورنینگ چنان قلبم از دوستم شکسته بود که صدای ترک خوردنش رو میشنیدم ... اشکم سرازیر شد تا برسم پاویون هق هقم شروع شد ... طفلک بچه ها کلی دلداریم دادن ... من با خودم گفتم ..." هر کس به طریقی دل ما میشکند .... بیگانه جدا ،دوست جدا میشکند ... بیگانه اگر میشکند حرفی نیست ... از دوست بپرسید چرا میشکند؟؟؟؟ " ... اینقدر ناراحت شده بودم که با خودم گفتم من دیگه براش دعا نمیکنم ... من دیگه برای اون و شوهرش دعا نمیکنم ... اون مگه منو دوست نداشت ؟ ... چرا با من این کار رو کرد ؟ ... چرا برای من ارزشی قائل نشد ؟... اصلا نمیتونستم مث قبل باهاش صمیمی باشم و بخندم و مسخره بازی در بیارم ... تا اینکه شب طبق روال شب های گذشته قرآن رو برداشتم تا بقیه سوره رو بخونم ... دفترچه ای که توش آیه های قشنگ رو نوشته بودم برداشتم ... معمولا قبل از خوندن آیه های جدید به آیه های قبلی هم که نوشته باشم یه نگاهی میکنم ... آیه قبلی که نوشته بودم این بود : " باید عفو کنند و گذشت نمایند ، آیا دوست ندارید که خداوند شما را ببخشاید ؟ " ... کفم برید به مولا ... حالم خیلی بهتر شد ... خدا عجب باحال آیه میگه ... خیلی بهم چسبید ... بعد فهمیدم اگه آدم ادعا میکنه که کسی رو دوست داره باید راحت تر ببخشتش ... نه اینکه هی بگه چرا چرا ... پ ن : خدا جونم ... منو به خاطر تموم کفر هایی که گفتم ببخش به خاطر تموم گناهانم و به خاطر تموم فراموش کردن هام ... خدای خوب من ... عبرت ها چه فراوانند و عبرت پذیرفتن ها چه اندک ... پ ن : چقدر خوشحالم که روزی دنیا رو با تموم قشنگی هایی که داره ترک میکنم ... چقدر قشنگه روزی که بهت نمیگن دکتر و تو این مناصب رو تو دنیا رها میکنی و تنها با اعمالت ... تنها با اعمالت راهی اون دنیا میشی ... گاهی فکر رفتن چقدر آدم رو آروم میکنه ... امتماس دعا خواب عجیبی بود به قدری عجیب که برای اولین بار تو عمرم از خواب پریدم ... چند وقت پیش خواب دیدم توی بالاترین طبقه یه ساختمون مجهول الطبقه واستاده بودم ( از بس بلند بود که زمین مشخص نبود) ... ساختمون به این عظمت شروع کرد به پاشیدن و فرو ریختن ... حس تلخی بود ...خیلی تلخ ... منم داشتم با آوار میفتادم پایین پایینی که معلوم نبود کی میرسم بهش ... اون موقع یه لحظه یاد خدا افتادم ... شروع کردم حرف زدن باهاش گفتم خدایا من سعی کردم دختر خوبی باشم ... همونی باشم که میخوای ...اگه دیدی نتونستم خودت ببخش ... دیگه بلد نبودم مهربونم ... خدایا هر کاری داری با من میکنی بکن ... من آماده ام و بهت اعتماد دارم ... و همینطور با سقف و در و دیوار داشتم میفتادم پایین و پایین و پایین ... این مدت هر وقت به یاد خوابم میافتادم حس خوبی داشتم ... حس قشنگ ... با اینکه اتفاق ناگواری برام افتاده بود ... حس اعتماد ... هر وقت آدم میره کلاس شنا ... یاد چند تا چیز میفته ...یاد اینکه شهدای آب چه کشیدند ... غرق شدن تو آب حس و حال عجیب و غریبی داره ... نفس میکشی ولی آب میاد تو ریه ات ... زنده ای ولی دستت جایی بند نیست ...و دوم اینکه یاد اوایل که میخواست شنا یاد بگیره و بلد نبود ... یاد وقتی که برای اولین بار میری تو عمیق و میترسی یه کم ...با ترس میری تو آب ...ولی وقتی مربی دور و رو برت حلقه میزنه ...چقدر حس اعتماد داری بهش ...چقدر مطمئن تر شنا میکنی ... چقد این حس اعتماد بهت آرامش میده ... ناگهان یاد خدا میفتی ... خدا ... که چقد بهش اعتماد نکردی ... با اینکه میدونی میتونه ...دلسوزه ... مهربونه ... ولی گاهی اوقات هر چی از ذهنت میگذره بهش میگی ... بهش بد و بیراه میگی ... بهش اعتماد نمیکنی ... و این برا آدم خیلی تلخه ... خیلی تلخ که خدا رو به اندازه یه مربی شنا قبول نداریم ... اون وقت اسممون میشه بچه مسلمون و بهمون لقب مومن میزنن ...حالا چرا ... چون یه کم احکام رو رعایت میکنیم ... ولی دریغ از ایمان ... به نظر من کسی که بخواد به ایمان نمره بده یا باید 20 بده یا صفر ...وسط اینا معنی نداره ... یا به خدا ایمان داری ... یا مرد و مردونه نداری ... یه کم داشتن معنا نمیده ... یعنی چی که این فرد ایمانش یه کمه ؟...اگه ایمان داره پس چرا هی چرا چرا تو کار خدا میاره...حتما ایمان نداره دیگه ... ای دل غافل ، هر کس به خدا رسیده سلام منو بهش برسونه که دلم براش خیلی تنگه ...خیلی ... پ.ن:چقد این دو موضوع به پزشکی میاد ... !!
پره اکلامپسی اختلال پیچیده ای است که حدود 5 تا 8 درصد زنان حامله را درگیر می کند. تشخیص پره اکلامپسی بر فشار خون بالا ) 14/9(بالای و وجود پروتئین در ادرار (بطور طبیعی پروتئین در ادرار دیده نمی شود) بعد از هفته 20حاملگی است. این اختلال در بیشتر موارد بعد از هفته 37 حاملگی شروع می شود ولی در هر زمانی از نیمه دوم حاملگی و نیز در زمان زایمان و یا حتی بعد از زایمان (معمولا در 24 تا 48 ساعت اول بعد از زایمان) ممکن است دیده شود. بروز این اختلال قبل از هفته20 حاملگی نیز در موارد نادری نظیر حاملگی مولار امکان دارد. پره اکلامپسی می تواند حفیف یا شدید باشد و نیز پیشرفت آن ممکن است آهسته یا سریع باشد. تنها راه بهبود بیمار زایمان است.
هر چه پره اکلامپسی شدید تر باشد و زودتر رخ دهد خطر آن برای مادر و جنین بیشتر است. بیشتر زنانی که دچار پره اکلامپسی می شوند دچار نوع خفیف آن در نزدیکی زمان زایمان می شوند و با مراقبت های مناسب خطری متوجه آنها یا جنینشان نخواهد بود.
پره اکلامپسی بویژه در مراحل اولیه، اغلب علامت روشنی ندارد. بعلاوه، بعضی از علائم پره اکلامپسی نظیر ورم و افزایش وزن ممکن است شبیه عوارض معمول حاملگی باشند. بنابراین بیماری ممکن است قبل از اینکه در مراقبت های معمول حاملگی که فشار خون و میزان پروتئین ادرار اندازه گیری می شود مشخص شود تشخیص داده نشود. به همین دلیل مراجعه مرتب جهت مراقبت های حاملگی اهمیت دارد.
تغییرات بینایی شامل دوبینی، تاری دید، دیدن نقاط شناور یا جرقه، حساسیت به نور، یا از دست دادن موقتی دید
درد یا حساسیت شدید در قسمت بالای شکم
تهوع و استفراغ
علی رغم تحقیقات وسیعی که انجام شده است، علت اصلی این بیماری هنوز کاملا مشخص نیست. احتمال دارد که دلیل واحدی برای این بیماری وجود نداشته باشد. خصوصیات ژنتیکی، بعضی بیماری های زمینه ای، چگونگی واکنش سیستم ایمنی بیمار به حاملگی، و فاکتورهای دیگر ممکن است در این میان نقش داشته باشند. بیشتر پزشکان بر این باروند که بسیاری از موارد پره اکلامپسی در اوایل حاملگی و قبل از اینکه علائم ظاهر شوند شروع می شوند.
بلی. در صورتیکه بیمار قبل از حاملگی یا در طی نیمه اول حالگی فشار خون بالا داشته باشد مبتلا به فشار خون مزمن تلقی شده و باید از نظر فشار خون و همچنین علائم پره اکلامپسی و نیز عوارض دیگر تحت نظر باشد. زنان مبتلا به فشار خون مزمن که دچار پره اکلامپسی می شوند نسبت به زنانی که یکی از این دو عارضه را به تنهایی دارند در معرض خطرات بیشتری قرار دارند.
بروز پره اکلامپسی برای بار اول، در حاملگی اول شایع تر است. ابتلا به پره اکلامپسی نیز احتمال بروز آن را در حاملگی های بعدی تشدید می کند. هر چه پره اکلامپسی شدیدتر باشد و زودتر اتفاق بیفتد، خطر آن بیشتر است. در واقع، شروع پره اکلامپسی قبل از هفته 30 حاملگی، خطر ابتلا مجدد را تا 40% افزایش می دهد. عوامل خطر دیگر عبارتند از:
بعضی از اختلالات انعقادی، دیابت، بیماریهای کلیوی، یا بعضی بیماریهای اتوایمون نظیر لوپوس
سابقه خانوادگی ابتلا به پره اکلامپسی (مادر، خواهر، مادر بزرگ، خاله، عمه)
چاقی (اندکس جرم بدن 30 یا بیشتر)
حاملگی دو قلو یا چند قلو
سن کمتر از 20 سال یا بیشتر از 40 سال
درمان پره اکلامپسی به شدت بیماری، زمان گذشته از شروع حاملگی، و وضعیت جنین بستگی دارد. بیمار احتمال دارد حداقل برای ارزیابی اولیه و شاید برای بقیه حاملگی در بیمارستان بستری شود. علاوه بر اندازه گیری فشار خون و آزمایش ادرار، آزمایشات خون دیگری ممکن است برای ارزیابی شدت بیماری انجام شود. برای ارزیابی رشد و وضعیت جنین سونوگرافی، بیوفیزیکال پروفایل، و Non-Stress Test نیز انجام می شود.
هیچ راه شناخته شده ای برای پیشگیری از پره اکلامپسی وجود ندارد، هر چند در این زمینه تحقیقاتی در حال انجام است. بعضی مطالعات بدنبال این هستند که شاید مصرف کلسیم بیشتر یا آسپیرین با دوز پایین بتواند در پیشگیری یا درمان پره اکلامپسی کمک کننده باشد ولی نتایج این مطالعات چندان مثبت نبوده و بیشتر متخصصین آنها را بصورت معمول برای زنانی که کمتر در خطر هستند توصیه نمی کنند. در یک مطالعه کوچک نشان داده شد که زنانی که ویتامین های C و E مصرف کرده بودند کمتر دچار پره اکلامپسی شده بودند. در این زمینه مطالعات وسیعی در انگلستان و آمریکا در جریان است. تا زمانیکه راهی برای پیشگیری از این عارضه پیدا شود بهترین کار مراجعه مرتب برای مراقبت های زمان بارداری است.
بالا بودن فشار خون بعد از هفته 20 حاملگی بدون وجود پروتئین در ادرار، “فشار خون حاملگی” (بالا بودن فشار خون ناشی از حاملگی) خوانده می شود. در صورتیکه در مراحل بعد پروتئین در ادرار دیده شود تشخیص به پره اکلامپسی تغییر می کند. این وضعیت تقریباً در یک چهارم زنانی که در ابتدا تشخیصشان فشار خون حاملگی است دیده می شود.
دیروز روز ناراحت کننده ای هم بود ... دو تا سقط داشتیم که با خونریزی اومده بودن ... یکی 21 هفته ... که با سونویی که انجام دادن دیدن بچه قلبش کار نمیکرد ... بچه رفته بود ... 17 سالش بود مامانه و گریه میکرد ... یکی 30 سالش بود و بچه 10 هفته بعد از 10 سال نازایی باردار شده بود ... خیلی اشک ریخت ...هق هقش تو گوشمه هنوز ... میگفت به خاطر بچه دار نشدن منو یکسال از خونه انداخته بود بیرون ... تو دادگاه محکوم شد مجبور شد منو برگردونه ... گریه میکرد میگفت حالا من چی کار کنم ؟ ...مادر شوهرم اینا بیچارم میکنن ... خیلی سخته ... من نمیدونستم چجوری دلداریش بدم ... مونده بودم چی کار کنم ... یهو دیدم ...مریضی که هم اتاقیش بود ... گفت گریه نکن ... منم بعد از 7 سال باردار شدم ... خدا بزرگه ... خدا دهنشون رو میبنده ... ایشالا دو باره باردار میشی ... با ناراحتی داشت دلداریش میداد ... البته خودش مبتلا به پره اکلامپسی شدید بود ... یه لحظه غبطه خوردم .... دیدم با این همه مشکلات ببین چجوری خدا رو قشنگ داره براش تفهیم میکنه ... بعد من چی ... خدا این همه بهم نعمت داده ...هیچی بلد نبودم ... حسودیم شد ... راستش با حرف این خانم 30 ساله ها از شوهرا خیلی بدم اومد ... نامردا ...البته نه همشون .... دی :: ...
14gr …. Loading dose … که 4 گرم وریدی با 150 -200 سی سی رینگر اینفیوژن میدیم ... 10 گرم باقیمانده که میشه 20 سی سی تو دو تا سرنگ 10 سی سی با 1 سی سی لیدوکایین میکشیم ... عضلانی عمیق تزریق میکنیم ... خیلی این آمپول درد داره مث اینکه برا همین از لیدوکایین هم استفاده میکنیم ... این میشه Loading dose ... حالا بعد از اون میرسیم به maintenece …5gr… عضلانی ... که میشه 10 سی سی ... هر 4 ساعت باید تکرار بشه تا اینکه 24 ساعت از زایمان بگذره ...
برای زدن این آمپول باید حواسمون باشه که رفلکس های عمقی رو چک کنیم ... اولین نشانه مسمومیت با سولفات کاهش رفلکس های وتری عمقی ... مثل پتلا ... تعداد تنفس رو باید بشماریم ... چون دومین علامتش دپرسیون تنفسیه ... باید به میزان ادرار مریض هم نگاه کرد ... چون اگه ادرار خوبی نداشته باشه ... دوز سولفات تو خون میره بالا ... اگه نشانه ای از مسمومیت دیدیم ... باید دوز تزریقی رو کم یا قطع کرد و در مواردی از آنتی دوت سولفات یعنی گلوکونات کلسیم استفاده کرد ...
و از اون به بعد تا زمانی که بخش قلب بودیم بارها و بارها کد 99 اعلام شد و آدم ها بارها و بارها از دنیا رفتن ... و به ما گفتن که زندگی دنیا محلی نیست برای موندن ... بلکه جاییه برای رفتن ... کشتی خودتو با آرزوهای دور و دراز ... بابا بی خیال یه روزی تموم میشه دنیا ... اینقد نبند دل ... جون هر کی که دوسش داری ... یه بار چن تا از پرستارا که داشتن روی قفسه سینه فشار میدادن ... یکیشون میگفت آره برای عقدم اون یکی پیرهنه رو پوشیده بودم و این حرفا و ... و از طرفی مریض میون زمین آسمون معلق بود و داشت برای به همرا رفتن با ازرائیل خودش رو آماده میکرد ... دیدن این همه تفاوت میون آدما ... یکی شاد و یکی در حال مرگ آدم رو ناجور به فکر فرو میبره ... نمیشه تفسیرش کرد ... امیدورام فهمیده باشید که چی گفتم ... اینم کارایی که باید تو کد 99 یه دکتر باید بدونه و انجامش بده ... اقدامات اولیه در ایست قلبی و تنفسی و راهنمای عملیات احیاء
من چگونه می توانم خطر سکته مغزی را کاهش دهم ؟
Design By : Pichak |